تکنیک پرداز در هنر مینیاتور ایرانی چیست؟
- تاریخ نشر : بهمن ۲۰, ۱۴۰۱
- نویسنده : گروه هنری آسو

توضیحی مختصر راجع به تکنیک پرداز.
حتما تا به حال بارها در توضیحات محصولات ما یا آثار هنری عزیزان دیگر این جمله به گوشتان خورده باشد:(( این اثر با تکنیک پرداز کشیده شده است.))
در این مقاله به صورت مختصر و مفید توضیح میدهیم که پرداز چیست.
در نگارگری تکنیک های بسیاری برای به تصویر کشیدن موضوعات استفاده می شود اما تکنیک پرداز یکی از پرکاربرد ترین آن ها است.
در حقیقت پرداز حاصل بارها و بارها گذاشتن و برداشتن قلم بر روی صفحه است. یعنی هزاران نقطه در کنار یکدیگر قرار می گیرند تا آن چیز کشیده شود. به طور واضح بخواهیم بیان کنیم شما قلم را روی کاغذ نمی کشید بلکه قلم را بارها بر روی صفحه می گذارید و برمی دارید. حال شاید سوال برایتان پیش بیاید که چرا از این تکنیک برای مینیاتور جواهرات آسو استفاده می شود؟
دلیل واضح است: با این تکنیک اثری مخملی، ظریف و با طراوت داریم که احساس زندگی در آن جیان دارد، جزییات تمام و کمال است و انسان با هربار نگاه کردن به آن انرژی میگیرد. اما به غیر از این مسائل در مینیاتور همانند تذهیب یک هنر تک بعدی است و این تکنیک به ما کمک میکند تا کمی به اثر بُعد بدهیم.
در کل این تکنیک مورد استفاده بسیاری از هنرمندان است، با این که سختی کار و مدت زمان ساخت اثر را زیاد می کند ولی در عوض کیفیت کار را بسیار بالا می برد.
حال که دید مختصری نسبت به این تکنیک پیدا کردید وقت آن است تا بیشتر با این شیوه نگارگری از زبان دکتر یعقوب آژند در مقاله ای با همین مضمون آشنا شویم.
شیوه پرداز در نگارگری ایرانی
در باب کاربرد شيوه پرداز در نقاشی ايران نمی توان مرزی تاريخی تعيين کرد. بنظر می رسد که اين شيوه از زمان جوشش نگارگری ايران در سده هفتم هجری جزو فنون هنرمند از برای توليد تراکيب متوازن بوده است و با گذشت زمان رونقی در خور می يابد طوريکه در قرن دهم هجری در آثار هنرمندانی چون سلطان محمد تبريزی شکفتگی و زيبايی ويژه ای پيدا می کند. سلطان محمد که نخست در مکتب طبيعت گرای ترکمان کار می کرد، از اين شيوه برای کوهپردازی و درخت سازی بهره می گرفت که نمونه والی آن در نگاره (خسرو در پايين قلعه شيرين) است. در اين نگاره درختان سرو و با شيوه (پرداز) کار شده و رونقی ظريف و مليح به نگاره بخشيده است. در دو نگاره (رستم در خواب) و (مجلس کيومرث) از سلطان محمد هم می توان دالويزی اين شيوه را حس کرد. شيوه پرداز سلطان محمد درنگاره »رستم در خواب« (تصوير2 ) اجرای درختان و فضای سبزينه جنگل نمودی خاص يافته یافته است۰ از شيوه پرداز برای نماياندن فضای سبزينه پيش زمينه نگاره استفاده و با نقطه پردازی فضايي رويايي پديدار می کند. در بخش فوقانی نگاره، در آنجا که درختان رو به افق سر بر می کشند، شيوه پرداز سلطان محمد درختان رويايي و مخملی پديد آورده است. از قرار معلوم، فراگيری شيوه پرداز از جمله رئوس دروس نقاشی ايرانی برای هنرآموزان بوده است چون رگه هايی از اين شيوه را می توان در آثار هنرمندان ديگر هم رديابی کرد. مثال در نگاره های گلچين سال 801 هجری که يک سر منظره پردازی است، نمودهای تازه ای از اين شيوه ديده می شود که در نقطه پردازی درختان و فضاهای کوهستانی پيرامون آنها قابل رويت است. صادقی بيک افشار در اجرای نگاره زيبای (بردن سيمرغ زال را) بر آشيانه خود کامل از اين شيوه به ويژه برای کوه پردازی و درخت سازی استفاده کرده است. در اين نگاره رگه های صخره ها باهاشورزنی سايه پردازی شده و درخت برآمده از دل صخره ها با پرداز نقطه ، شاخ و برگ آن را فرو پوشانده است. در قرن يازدهم هجری به دليل رواج اسلوب فرنگی سازی و حضور نقاشان اروپايی در ايران، شيوه پرداز با رعايت جوانب گوناگون در نقاشی ايران حضور بيشتر يافت و بر شيوه های ديگر فزونی گرفت. اين شيوه به دست دو هنرمند و در دواثر برجسته اين دوره جلوه ای خاص پيدا کرد. به بررسی اين دو اثر می پردازيم.
شاهنامه رشیدا
کتابت اين شاهنامه منسوب به عبدالرشيد يا رشيدا، شاگرد و خواهرزاده ميرعماد حسنی است و بعيد نيست که اين کتابت از آن محمد حکيم حسينی کاتب شاهنامه قرچغای خان بوده باشد، چون به لحاظ سبک خوشنويسی همگونی و شباهت زيادی با يکديگر دارند. تعداد مجالس اين شاهنامه93 نگاره است و در هيچ يک از اين نگاره ها رقمی ثبت نشده ولی به احتمال زياد يکی از نقاشان اين نسخه محمد يوسف بوده است چون در موزه رضا عباسی سه نگاره به رقم محمد يوسف موجود است که با سبک و شيوه مجالس اين شاهنامه کار شده است. اين شاهنامه امروزه در موزه کاخ گلستان به شماره 2239 نگهداری می شود. کاربرد شيوه پرداز در سرتاسرنگاره های اين شاهنامه جلوه ای بارز دارد و در اجرای درختان، سبزينه های فضابنديها از پرداز نقطه کاری استفاده شده و در پرداختن کوه ها و صخره ها هم شيوه پردازهاشورزنی بکار رفته است. يکی از نگارههای اين شاهنامه »به بند کشيدن ضحاک« است که به لحاظ طراحی و رنگبندی و کاربرد شيوه پرداز آن چشمگير است (تصوير4 .)صخره ها با پردازِ هاشوری کار شده و سبزينه زمين و برگهای درختان با نقطه پردازی جلوه ای مخملين پيدا کرده است. در اين نگاره تا حدودی تأثير اسلوب فرنگی سازی را می توان مشاهده کرد. پيکره ضحاک با جامه سفيد در دهانه غاری به بند کشيده شده است و چهره ای دژم دارد. در سمت چپ فوقانی، فريدون با جامه ای شاهوار و گرز گاوسار بر دوش، روی صخره ها نشسته و منتظر اجرای حکم است پيکره ها با جامه های الوان، از زرد و نارنجی تا بنفش و قهوه ای و خاکستری، حالتی جاندار يافته اند و شيوه پرداز محمد يوسف عمق و ژرفای طبيعت را هر چه بيشتر نمايان ساخته است. شيوه پرداز در نگاره »زال و سام و سيمرغ« نمودی چشمگير يافته است. درختی تنومند از دل صخرهها سر بر کشيده و سبزينه درخت با شيوه پرداز نقطه چين شکوهی خاص پيدا کرده است. در پايين درخت پيکره سام با جامه رزم در مقابل زال سفيدپوش سر فرود آورده و سيمرغ با رنگهای زرد و نارنجی و سفيد و بنفش باالی سر زال در حال پرواز است. چشمه ای آبشار گون از صخره می جوشد و بر زمين جاری می شود و ميان دو پيکره سام و زال را فاصله می اندازد. شيوه پرداز در کليت اين نگاره به دو شکل نقطه پردازی وهاشورزنی به کار رفته است.
شاهنامه قرچغای خان
اين شاهنامه امروزه در قصر وينزور انگليس نگهداری می شود از اين رو شاهنامه وینزور هم شهرت دارد. کتابت اين شاهنامه را محمد حکيم حسينی در ربيع الثانی 1058 به پايان برده و به خان عالی شأن قرچغای خان تقديم کرده است. پيداست که حامی اين نسخه قرچغای خان حاکم مشهد بوده است و اين البته قرچغای خان دوم نوه قرچغای خان بزرگ، سپهسالار، شاه عباس بوده که چندی به حکومت مشهد منصوب شد. او در جنگ با گرجيها بدست موراوی گرجی از بين رفت و فرزندش منوچهرخان حاکم مشهد گرديد. منوچهرخان در زمان سلطنت شاه صفی، در يکی از حملات عبدالعزيز خان، سر کرده ازبکان، به خراسان مجروح شد و با آن جراحت در گذشت و فرزندش قرچغای خان دوم به جای او برگزيده شد. گفتيم که قرچغای خان دوم از حاميان هنر کتاب آرايی بوده و به غير از اين شاهنامه، مثنوی فرهاد و شيرين وحشی بافقی با کتابت محمد حکيم حسينی در سال 1046 هجری، برای کتابخانه وی کار شده است. اين مثنوی دربردارنده چهار نگاره است و شيوه بکار رفته در آن شيوه پرداز و منسوب به محمد قاسم است. شاهنامه قرچغای خان 148 نگاره دارد و در نگاره برگ 320 رقم محمد يوسف آمده است و بقيه نگاره ها منسوب به محمد قاسم است. تذهيب آن هم بدست ملک حسين اصفهانی صورت گرفته است. از قرار معلوم، اين شاهنامه در زمان حمله افاغنه به اصفهان در سال 1135 هجری بدست محمود افغان می افتد و بعد به فرزند او کامران شاه تعلق می گيرد و کامرانشاه هم آن را به ملکه ويکتوريا اهدا می کند.نگاره های اين شاهنامه روح شيوه پرداز را مجسم می کند (تصوير3 .)در اين نگاره ها پردازِ نقطه چين کاری وهاشورزنی به يک اندازه بکار رفته است. در هم تنيدگی صخره ها و ابرها با هاشورزنی اجرا شده و درختان و سبزينه زمين را نقطه پردازی منعکس کرده است. چهره های گرد و تپل، پيکره های پر از انرژی و تحرک و آکنده از پيچ و تاب، طبيعت مملو از صخره و درخت و سنگلاخ و سبزينه بهاری، جملگی يادآور سبک ويژه محمد قاسم است. چهره قرچغای خان امروزه با نگاره ای که شماری از درباريان را به تصوير کشيده و روی پيکره او نامش نقش بسته، بر ما شناخته شده است. اين نگاره امروزه در موزه هنری والترز نيويورک نگهداری می شود. اين چهره در پيکره های بعضی از نگاره های شاهنامه ظاهر شده است.
هنرمندان و شیوه پرداز
اشاره شد که در دوره صفوی از گروه هنرمندان نگارگر، دست کم دو هنرمند، شيوه پرداز را وجهه همت خود قرار دادند و اين شيوه را با تماميت عناصر آن در نگارههای خود بکار بردند يعنی محمد يوسف و محمد قاسم. با توجه به اينکه بيشتر آثار محمد يوسف در بين سالهای 1047 و 1068 هجری رقم خورده است، پيداست که اين هنرمند از دهه چهل سده يازدهم هجری به بعد فعاليت داشته است. سچوکبن، نوزده نگاره را با رقم اين هنرمند گردآوری و يا به او منسوب کرد و بعدها شمار اين نگارهها به ۴۹۰ تا ۵۵۵ نگاره رسيد. او نگاره های خود را با اسامی مختلف محمد يوسف عباسی، محمد يوسف حسينی، محمد يوسف حسين جامی و مير يوسف رقم زده است. بعضی معتقدند که بيشتر آثار محمد يوسف برخالف معاصران وی، تغييرات و چندگونگی های سبکی را به نمايش گذاشته است. در شاهنامه قرچغای خان دستکم پنج نگاره دربردارنده ويژگی های سبکی اوست. بنظر می رسد محمد يوسف از شاگردان بالفصل رضا عباسی و يا از پی سپاران مستقيم هنری وی بوده است. از لقب عباسی او پيداست که در دربار شاه عباس دوم صاحب مقام شده و اجازه استفاده از نام شاه را پيدا کرده است.
اجرای شماری از ديوارنگاره های کاخ چهل ستون منسوب به اوست. شيوه پرداز وی به ويژه در نگاره های دو شاهنامه رشيدا و شاهنامه قرچغای خان جلوه يافته است. شيوه ای زيبا با استحکام قلم و ظرافت پرداخت و روانی طرح و دلپذيری رنگ که کارستان هنری او را از ساير هنرمندان متمايز می سازد. محمد قاسم از اهالی تبريز بود و با صراحت خود را تبريزی ناميده و سال فوت او هم 1069 هجری بوده است. غير از نقاشی از فن شعر نيز سر رشته داشت و شعر می سرود. در نقاشی علاوه بر کشيدن نگاره های تک برگی (از جمله نگاره مغازله شاه عباس با ساقی) بعضی از ديوارنگاری های کاخ چهل ستون را نيز اجرا کرد. نگاره های شماری از نسخه ها از جمله ديوان حافظ سال 1050 هجری (دابلين، کتابخانه چستربيتی) سوز و گداز نوعی خبوشانی، به او منسوب است و بالاتر از همه، حدود 42 نگاره شاهنامه قرچغای خان و بعضی از نگاره های شاهنامه رشيدا را محمد قاسم کار کرده است. دوازده نگاره از آثار او رقم دارد و بقيه نگاره های وی را می توان از روی سبک خاص او شناسايی کرد و اين سبک او در بيشتر نگاره های شاهنامه رشيدا قابل رويت است. اين نگاره ها بالغ بر يک هزار نگاره است ولی رقم محمد قاسم را ندارد. بيشتر پيکره های محمد قاسم دارای چهره های گرد و چشمان درشت هستند. جامه های آنها طلایی همراه با نقش گلها و خطوط ابرگون آبی و سفيد است و اين ويژگی ها را میتوان در نگاره های شاهنامه قرچغای خان مشاهده کرد. شيوه پرداز سياه فام او در سرتاسر نگاره ها وارد شده است. لطافت رنگبندی، دقت در کاربرد رنگيزه ها و ايجاد توازن و تعادل در ترکيب بنديها، متانت خط پردازيها و به ويژه هاشورزنی ها، اجرای درخشان جامه ها و چهره های گرد و چشمان درشت همراه با مناظر زيبای پس زمينه و بخصوص کاربرد شيوه پرداز در سبزينه درختان و البالی سنگها و صخره ها، جملگی از خصوصيات نگاره های محمد قاسم و سبک نقاشی اوست.
رابينسن معتقد است که دست کم چهل و پنج نگاره شاهنامه قرچغای خان دربردارنده ويژگی های شيوه پرداز محمد قاسم است و سچوکين هم تعداد اين نگاره ها را پنجاه نگاره حدس زده است.رابينسن اين ويژگی ها را در چهار نگاره فرهاد و شيرين وحشی بافقی هم پيدا کرده که محمد قاسم آن را برای قرچغای خان نقش زده و امروزه در کتابخانه قصر وينزور انگلستان نگهداری میشود. بنظر می رسد يک هنرمند ديگر که در شيوه پرداز مسلط و در کاربرد قلم مو مقتدر بوده، محمد علی باشد که در کنار محمد يوسف و محمد قاسم بر روی نگاره های شاهنامه قرچغای خان کار کرده است. از سبک و سياق محمد علی پيداست که از پی سپاران رضا عباسی بوده است. رقم او در يک نگاره تک برگی با عنوان »پيرمرد نشسته« در دست است.از اينها گذشته نگاره ديگری از او موجود است که سه پيکره را در فضای باز به هنگام باده گساری نشان می دهد. در این نگاره منظره زيبايي از صخرهها و درختان شکوفا و آسمان آبی و لکه های سفيد ابر نقش خورده است. محمدعلی در اين نگاره از شيوه پرداز برای اجرای درختان و سبزينه طبيعت بهره گرفته است. حال که اشاره ای به رضا عباسی شد بهتر است گفته شود که يک نگاره تک برگی از او وجود دارد که آن را در ماه رجب 1043 اجرا کرده و شاه عباس را همراه نديمه ای در حال گرفتن جام از دست حکيم شمسا نشان می دهد. در پيش زمينه نگاره هم دو مهتر جوان افسار اسب يراق کرده شاه را در دست دارند. رضا در اين نگاره بافت کلاه شاه عباس و نديمه او را با شيوه پرداز نقطه چين اجرا کرده است. سبزينه طبيعت زير پای مهتران جوان و موی سر آنها هم با اين شيوه کار شده است. شيوه پرداز در اسلوب فرنگی سازی جايگاهی ويژه پيدا کرد چون فنی بود که می توانست با خصوصيات اين شيوه بيشتر همخوانی داشته باشد محمد زمان در بيشتر نگاره های خود و به ويژه در منظره پردازی های آنها از اين شيوه استفاده کرد. اين شيوه برای علی قلی بيک جبادار، فرنگی ساز ديگر، نيز ناآشنا نبود و در بيشتر مناظر به ويژه پرداخت درختان و صخره ها و سبزينه طبيعت از اين شيوه بهره جست. نقاشی ايران پس از دوره صفويان، با افت و خيزهايی در فنون، مواد و انواع آن، ادامه يافت. نظام استاد_ شاگردی در اين هنر، شيوه پرداز را پايدار کرد و آن را از فراموشی بازداشت منتهی اين بار نقاشان اين شيوه را در نقاشی هايی از نوع الکی، آبرنگ و حتی رنگ روغن روی بوم بکار بردند. بهر تقدير، شيوه پرداز با آغاز دوره قاجار از شيوه های شايسته و دلخواه شماری از نقاشان برشمرده می شد.
شیوه پرداز در دوران قاجار
از دوره قاجار دست کم سه نقاش برجسته را می شناسيم که شيوه پرداز در آثار اين سه تن جلوه ای چشمگير يافته است.
صنيع الملک با اينکه مدارج نقاشی را در فرنگ گذراند و با فنون و شگردهای آن آشنا شد ولی هرگز شيوه های سنتی نقاشی ايران را که ميراث استادش مهرعلی به او بود، فراموش نکرد. شيوه فرنگی را با شيوه ايرانی ترکيب کرد و از عهده هر يک برآمد و حق هر يک را به خوبی ادا کرد. شيوه پرداز ايرانی وی در تمامی نگاره های هزار و يکشب به خوبی ظاهر شده است. ميل و اشتياق وی در کاربرد اين شيوه، وجوه تازه و طريقه بيان دلنشينی پيدا کرده و با اين شيوه به ناتوراليسم اروپايی، بيانی ايرانی بخشيده است. کاربرد اين شيوه در آثار محمود خان صبا هسته ايرانی قوی تری دارد. محمودخان صبا گرچه مثل صنيع الملک به فرنگ سفر نکرد، ولی با درايت و هوشمندی موازين نقاشی اروپايی را به خوبی دريافت و آن را با جزئيات شيوه پرداز ايرانی در آميخت و برداشت های بصری شکوهمندی ارائه داد که تيزی و تندی احساس ايرانی آن بيش از شگردهای فرنگی بود. محمودخان صبا بيشتر موضع نگار بود تا پيکرپرداز. ولی چند پيکره نگاری که از او بازمانده، روح مدرنيسم را با قدرت سنت در هم تنيده و آثاری ماندگار از خود به جا گذاشته است. ردپای شيوه پرداز ايرانی در پيکره (گرم کردن پيردمرد پایش را) اين اثر از تداخل و تزايد جزئيات نقطه کاری سامان يافته و سنت را در کليت خود با همکناری مدرنيسم به نمايش گذاشته است. در تابلوی استنساخ وی که استادش محمد قاسم خان را در سايه روشن شمعی در حال کتابت نسخه ای نشان می دهد، شيوه پرداز او در نهايت درجه استادی به ميان می خزد تا بار نوآوری اين نقاش نوانديش و نونگر را به خوبی بنماياند. محمود خان صبا با هشياری و دور انديشی به لزوم همگامی با تجدد در موضع نگاری های خود نقشی سازنده بر عهده گرفت و با بهره گيری از شيوه پرداز، به ويژه در پرداخت درختان و دورنماها و فضابنديها، حال و هوای خود انگيختگی کاملی را در آنها جاری ساخت و به تمامی طبيعت بعد شعر و هنر و موسيقی بخشيد.
اسماعيل جالير تحصیلات خود را در دارالفنون انجام داد و سپس در همان مدرسه به تدريس پرداخت و سبکی ويژه در نقاشی را در پيش گرفت. پيداست که جالير پيش از ورود به دارالفنون از برای تحصيل و بعدها تدريس، از فنون نگارگری ايرانی سررشته داشته و شايد هم به سبب داشتن قريحه هنری به دارالفنون معرفی شده است. بهر تقدير، اسماعيل جالير در نقاشی سبکی ويژه خود ايجاد کرد و از پيشگامان نقاشيخط نيز بود وی در هر دو ژانر هنری از شيوه پرداز بهره جست و فضاهای زيبا و ترکيب بندی های دلپذير پديد آورد. او در نقاشيخطهای خود، خط را به شيوه نقاشی طراحی می کرد و در ميان خطوط و نوشته ها، نقوش گل و منظره و حيوانات و دورنماهای زيبا می کشيد و با قلم مو و شيوه پرداز آنها را رنگ آميزی می کرد. از اسماعيل جالير مرقعی در دست است، با هشت تصوير آبرنگ که در آن هفت تن از عارفان ايران را نقاشی کرده و دو قطعه گل و بته و خوشه انگور هم بدانها افزوده است. اين مرقع در کتابخانه کاخ گلستان تهران محفوظ است.
بنظر می رسد که با حضور کمال الملک در صحنه نقاشی دربار ناصرالدينشاه و تداوم آن در دوره مظفرالدينشاه و دوره مشروطه و پس از آن و بويژه راه اندازی مدرسه صنايع مستظرفه، شيوه پرداز بدست فراموشی سپرده شد. کمال الملک شيفته ناتوراليسم اروپايی بود و همين شيفتگی او را از دستاوردهای پيشگامان محروم کرد. با شيوع هنر مدرن در ايران، شيوه پرداز کامل از صحنه نقاشی محو شد. گو اينکه بايد گفت که در حوزه های نگارگری سنتی ايران و به ويژه نونگارگری که از سال 1300 هجری به بعد پديدار شد، رگه هايی از اين نوع شيوه هنوز قابل ردگيری است.
سخن پایانی
بنظر می رسد که شيوه پرداز از آغاز نگارگری در ايران يعنی سده هشتم هجری از ضابطه های اصلی آموزش هنر نقاشی به نقاشان بوده است. با گذشت زمان و بسط و غنای آثار نگارگری ايران، هنرمندان هرچه بيشتر بر اين شيوه تسلط يافتند و آن را همچون فنی ارجمند قوام و دوام بخشيدند. اين شيوه در آثار نقاشان قرن نهم و به ويژه بهزاد و شاگردان او شالوده ای محکم پيدا کرد طوريکه در نگارگری دوره صفوی با درخشش چشمگير جلوه يافت. سلطان محمد تبريزی در بازنمايی طبيعت به ويژه درختان سرو و پر شاخ و برگ و سبزينه های پر پشت مناظر از اين شيوه به نحوی استادانه بهره جست و فضاهای طبيعی زيبايی پديد آورد. در کنار سلطان محمد تبريزی ساير هنرمندان هم از اين شيوه متوازن استفاده کردند آثار هنرمندانی چون مير مصور، مير سيد علی، آقا ميرک اصفهانی و صادقی بيک افشار و غيره خالی از کاربرد استادانه اين شيوه نبود. به ويژه رضا عباسی معيارهای کاربردی اين شيوه را وسعت بخشيد و علاوه بر درختان، سبزينه طبيعت، از آن برای پرداخت محاسن پيکره ها و طره گيسوان و حتی نشاندادن بافت کاله آنها بهره ای آگاهانه گرفت و آن را با غنا و تعمق بيشتر به شاگردان خود منتقل کرد. دو تن از پی سپاران او بيش از ديگران به اين شيوه شخصيت بخشيدند و سبک هنری ويژه خود را بوجود آوردند يعنی محمد يوسف و محمد قاسم. کارستان هنری اين دو هنرمند علاوه بر نگاره های تک برگی، در دو شاهنامه نيمه دوم سده يازدهم هجری جلوه ای چشمگير پيدا کرد که يکی شاهنامه معروف به رشيدا و ديگری شاهنامه قرچغای خان بود. در اينجا شيوه پرداز دو جلوه نقطه چين کاری و هاشورزنی پيدا کرده است. با يک نظر کلی به اساليب بکار رفته در اين دو شاهنامه کامل پيداست که هر دو از زير دست محمد يوسف و محمد قاسم بيرون آمده و کتابت آنها هم با همه انتساب يکی از آنها به عبدالرشيد که می بايد اشتباه بوده باشد از قلم کاتبی واحد يعنی محمد حکيم حسينی تراويده است و بيراه نيست که هر دو شاهنامه برای هنرپروری واحد يعنی قرچغای خان کار شده باشد. بهر تقدير، شيوه پرداز، با طليعه اسلوب فرنگی سازی در ايران در سده يازدهم هجری مکانت ويژه ای پيدا کرد و هنرمندان آن را با ضوابط و معيارهای نقاشی اروپايی در آميختند و شيوه هنری نومايه ای بنياد نهادند. هنرمندانی چون محمد زمان، علی قلی بيک جبادار و شاگردان آنها از اين شيوه با ضابطه های معين به ويژه در مناظر نگاره ها و يا بافت جامه و کاله و موی سر پيکره ها استفاده کردند. اين شيوه همچون سنتی مطلوب و مقبول در بين نقاشان ايران تداوم يافت و به ويژه در نقاشی های زیبا از نوع منظره پردازی و گل و مرغ و پيکرسازی های اروپايی و غيره بکار رفت. نقاشی های محمد اسماعيل اصفهانی در بالندگی اين شيوه استحکامی در خور را به نمايش می گذارد. شيوه پرداز نيمه اول دوره قاجار از اعتبار خاصی در بين نقاشان برخوردار بود. نقاشانی چون ميرزا ابوالحسن خان صنيع الملک، محمود خان صبا و اسماعيل جالير و غيره با کاربرد اين شيوه در آثارشان تاکيدی چشمگير به اين شيوه بومی کردند و آن را با ضوابط و معيارهای نقاشی اروپايی درآميختند و شيوه ای دلنشين با توجه به معيارهای زيبايی پديد آوردند. آثاری از محمود خان صبا و اسماعيل جالير که با نقطه چين کاری پرداخت شده اند به نقاشی دوره قاجار جهتی نو و تازه بخشيده اند. با حضور ميرزا محمد خان غفاری که سنت و ميثاق های گذشته را بکلی وانهاد و پيرو تمامی شگردها و معيارهای نقاشی اروپايی شد، شيوه پرداز ايرانی به تدريج در بوته فراموشی افتاد ؛ گرچه هنوز می توان بقايای آن را در آثار نو نگارگران ايرانی مشاهده کرد.





بريتانيا، لندن.

امیدواریم که مطالب ارائه شده به خصوص مقاله استاد یعقوب آژند برایتان مفید بوده باشد. لطفا نظرات و سوالات خود را برای ما ارسال کنید. در ادامه پیشنهاد می شود که مقاله گل سرخ و صدبرگ را نیز مطالع بفرمایید.
فهرست منابع
آتابای، بدری(1353)فهرست مرقعات کتابخانه سلطنتی، تهران.
آژند، يعقوب (1385)مکتب نگارگری اصفهان، فرهنگستان هنر، تهران.
آژند، يعقوب (1389)نگارگری در ايران، ج2 ، سمت، تهران.
آنندراج (1363)فرهنگ آنندراج، چاپ محمد دبير سياقی، تهران.
اسکندربيک ترکمان (1350)تاريخ عالم آرای عباسی، ج2 ،چاپ ايرج افشار، اميرکبير، تهران.
اسکندربيک ترکمان (1317)ذيل تاريخ عالم آرای عباسی، به کوشش احمد سهيلی خوانساری، تهران.
پاکباز، روئين (1378)دائره المعارف هنر، فرهنگ معاصر، تهران.
دهخدا، علی اکبر(1373)لغت نامه دهخدا، ج2 ،دانشگاه تهران، تهران.
ذکاء، يحيی(1385)دائره المعارف بزرگ اسالمی، ج8 ،665-662 ،تهران.چ
سودآور، ابوالعال (1380)هنر دربارهای ايران، ترجمه ناهيد محمد شميرانی، کارنگ، تهران.
فلسفی، نصراهلل (1344)زندگانی شاه عباس اول، ج3 ،دانشگاه تهران، تهران.
کنبی، شيال (1378)نقاشی ايرانی، ترجمه مهدی حسينی، دانشگاه هنر، تهران.
مرزبان و معروف (1371)فرهنگ مصور هنرهای تجسمی، سروش، تهران.